معنی کاغذ کلا - جستجوی لغت در جدول جو

کاغذ کلا

(کالْ لی)

دهی است از دهستان لفور بخش مرکزی شهرستان شاهی که در 14هزارگزی جنوب باختری شیرگاه واقع است. کوهستانی، جنگلی، معتدل و مرطوب است، 550 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه پی رود تأمین میشود. محصول آن برنج و لبنیات، و شغل اهالی زراعت و گله داری، و صنایع دستی زنان شال و کرباس بافی و راههای آن مالرو است. در تابستان به ییلاق سفیدریز و لوپی میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)

لغت نامه دهخدا

کاغذ حلوا

(غَ ذِ حَلْ)

کاغذی که حلوا در آن پیچند. و بخاطر شیرینی اکتسابی مشبه به واقع شود. که از حلوا کسب شیرینی کند:
نسخۀ صورت شیرین که شکرآشوب است
پیش حلوای لبت کاغذ حلوا گردد.
سالک یزدی (از آنندراج).
لعل شکربار او خط چو هویدا کند
قطعۀ یاقوت را کاغذ حلوا کند.
محسن تأثیر (از آنندراج)

لغت نامه دهخدا

کاظم کلا

(ظِ مَ)

دهی از دهستان لنگا از شهرستان شهسوار واقع در 25 هزارگزی جنوب خاوری شهسوار و 4 هزارگزی جنوب عباس آباد، دشت و معتدل مرطوب و مالاریائی و دارای 120 تن سکنه است. آب از رود خانه کاظم رود دارد. محصول آن برنج و مرکبات و شغل اهالی زراعت است. راه فرعی به شوسه دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)

لغت نامه دهخدا

یاغی کلا

(تَ)

دهی است از دهستان لاله آباد بخش مرکزی شهرستان بابل با 140 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)

لغت نامه دهخدا